- عزیز کردن
- گرامی کردن، عزیز کردن، ارجمند کردن
معنی عزیز کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- عزیز کردن
- نواختن برکشیدن گرامی داشتن احترام کردن اعزاز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رهسپار شدن
محترم داشتن، عزیز داشتن
فرق کردن
انتخاب کردن، برگزیدن
قصد کردن، حرکت کردن به سویی، سفر کردن
ناتوان ساختن، کنایه از خسته کردن، به ستوه آوردن
حاصل کردن، به دست دادن، رساندن، درآمد داشتن، سود بردن، فایده دادن
شاشیدن، شاش زدن، گمیزیدن، شاریدن، شاشدن، ادرار کردن، گمیختن، میختن، میزیدن، چامیدن
بیچاره کردن درمانده کردن ناتوان ساختن ضعیف کردن
فرا رفتن (کوچیدن) فراپروازی، به راه افتادن راهی گشتن قصد کردن آهنگ کردن سفر کردن
سترون کردن سترون کردن نازا کردن اخته کردن، بی حاصل کردن بی ثمر ساختن، عاری از میکرب کردن
منجمد نمودن
انتخاب کردن، برگزیدن
ناراحتی و درد گونه ای که در پای یا دست بخواب رفته احساس شود: پاهایم گزگز میکند، سوزش داشتن
شاشیدن گمیزیدن گمیختن: با چنین دل چه جای بارانست کابر بر تو گمیز هم نکند. (سنائی)
زیاده کردن، افزودن، زیادت کردن
آواز کردن زنبور مگس و غیره، حرف زدن بیجا و بی ربط و پیاپی: این قدر وزوزنکن خ
پاک و پاکیزه کردن
zumbido
zumbido
brzęczeć
жужжать
дзижчати
zoemen
summen
bourdonnement
भिनभिनाना
ভনভন করা